پیش‌گفتار: همهمه - مملکتِ کارشناس پرور - آخَرین پیامبر، بعد از آخِرین پیامبر! - آخرین مشکل بشریت! - بیابید پرتقال فروش را! - یک بام و دو هوا - کاف سین بِ.

بیایید و آقای ریش قرمز را در نظر بگیریم. برای چه؟ عرض می‌کنم خدمتتان. این شخص به ظاهر محترم و یا ممکن است حتی به باطن محترم، هنگامی که خبری، رویدادی، مشکلی، اتفاقی، ماجرایی عمدتاً عظیم و یا گاهی متوسط و حتی شاید کوچک پیش آید، شروع به نظر دادن می‌کند. حتماً عرض می‌کنید، خب که چه؟! می‌گویم، صبر داشته باشید. کاری نداریم که این بزرگوار در پیشامد و مشکل بوجود آمده تا چه حد کمک کرده یا نکرده است، خود وارد عمل شده یا نشده است، حتی چه اندازه مقصر هست یا نیست و . چرا که هرکدام از این موارد، خود جای بحثی دقیق، و البته نیازمند آگاهی از وجوه پنهان ایشان دارد، که ما را درگیر امر خطیر قضاوت می‌کند، که در مرام رندان نبُوَد. جدای تمام عناوین یاد شده و یا مستتر در سه نقطه‌ی آمده، شروع می‌کند در بحبوحه‌ی بحران یا مشکل موجود، داد سخن و ایراد و نقد و بحث و جدل سر می‌دهد. حال برای این عمل خود نیز، چه بهانه‌ی درست و یا اساساً نادرستی، از عباراتی چون حرف من موجب آگاهی و بیداری می‌شود، گرفته تا، موجب دیده شدن من می‌شود و شهرت به دنبال می‌آورد یا . دارد را هم کاری نداریم.

اولین و مهمترین مسئله در این حرکت آقای ریش قرمز این است که اصلاً چه می‌گوید؟!

بگذارید کمی، فقط کمی، و نه خیلی دقیقتر، بیان کنم. ایشان در خانه خود و یا با حضور در سطح و حتی ممکن است در عمق فاجعه، اقدام به فریاد زدن کند که آی چنین گشت و چنان رفت و .، آن هم دقیقاً زمانی که برای موضوع پیش آمده نیاز به آرامش و تحلیل و دقت و عمل است، چرا که بسیاری از افراد جامعه را درگیر خود کرده و همه با آن دست به گریبانند. جایی که انرژی‌ها باید صرف عبور از آن تنگنا شود، مصروف گیر دادن به یگدیگر، قضاوت، بد و بیراه گفتن، و در آتش و دود به پا شده دمیدن می‌شود. ممکن است فکر کنید منظور من اتفاقات رخ داده در سیل‌های اخیر است، و حتماً می‌پرسید، پس چرا انقدر مطلب را پیچانده‌ام؟!

مطمئن باشید برای من هم بسیار راحت‌تر می‌بود اگر ایراد کار فقط در همین سیل اخیر باشد، تا با فراق بال، صرفاً از بیرون گود، نسخه‌ای برای آن سرهم می‌کردم؛ اما نمی‌دانم تا چه حد در این موضوع دقیق شده‌اید که این امر، به رفتار همیشگی ما تبدیل شده، و در تمام و یا شاید اکثر قریب به اتفاق رویدادها و رخدادها، از ما سر می‌زند. اینکه در پیچ و خم هیجانات یک ماجرا، همه شروع به هیاهو کردن می‌نمایم، آن هم نه با پرداختن بموقع، و دقیق شدن به ریشه‌های مشکل، و راهکارهای ممکن، که صرفاً حرف‌هایی کلی و قضاوت‌های سطحی یا عمقی خود را پخش، و یا عمدتاً به تکرار طوطی‌وار نظرات درست و غلط دیگران می‌پردازیم. مبادا در عرصه سخنوری، خدشه‌ای به توانایی ما وارد شود (!). این در حالی است که درست با همان شدتی که این رَویه در بین ما شعله می‌گیرد، با فروکش نمودن هیجانات ناشی از بحران، این عملکرد نیز به سرعت در بین ما خاموش می‌شود، و تک و توک جرقه‌هایی که از بین خاکستر آن بیرون می‌جهد نیز، عمدتاً در همان مسیر تکرار مکررات کلی‌گویی و تیکه پراکنی ادامه می‌یابد؛ و چنان با شتاب به گنجه‌ی خاطرات جمعی پرتاب شده و فراموش می‌شود، که هر کداممان فکر می‌کنیم قرن‌های زیادی از آن پیشامد گذشته است. سپس به سرعت و یا با کمی استراحت، منتظر اتفاق بعدی می‌نشینیم، و یا اگر خیلی همت به خرج دهیم، خود تا قدم رنجه نمودن مشکل بزرگ و اصلی بعدی، موضوعی جهت اوقات فراغت و دستگرمی پیدا می‌کنیم؛ و دوباره روز از نو و روزی از نو.

ممکن است برخی منظور مرا اینگونه فهمیده باشند که با روشنگری و یا آزادی بیان و یا ابراز عقاید و دیگر اسامی ممکن که می‌توان لیست کرد، مشکلی دارم؛ و یا اینکه فکر کنند حرف من این است که علاوه بر مشکلات و یا بجای مشکلات، اتفاقات خوب را هم بیان کنیم؛ اما نه چنان است که مخالف حرف زدن دیگران باشم که نه سر پیازم و نه ته سیر، و نه چنین است که تنها به دنبال تساوی بین گزارشات خوب و بد باشم، هرچند اگر هردوی آن‌ها، لازم هم باشند.

پس دو ساعت است وقت شما را برای گفتن چه چیزی گرفته‌ام؟!

مسئله این است که با تمام احترامی که برای حنجره‌ی دوستان، که با اصوات و فرکانس‌های مختلفی فریاد می‌زنند، قائلم، اما این حرکت باید ثمری بجز گرفتگی گلو نیز، نه برای ما، که دست‌کم برای خود این عزیزان داشته باشد. منظور آنکه در زمان تشویش و دلهره و بحران، افراد درگیر که مشکلشان با این حرف‌ها حل نمی‌شود و عقل و گوششان بدهکار این حرف‌ها نیست، و آنکه ببیرون از دغدغه‌ها است، درکش از موضوع ناقص. پس ابتدا با عمل و اقدام و همراهی و همیاری و دست‌کم با ایجاد نکردن مانع و مشکل بگذاریم از هیجانات و شدت و سختی پیش‌آمده بگذریم، و سپس آن هم نه به غر زدن‌های کلی، که به حل دقیق و با برنامه این مشکل بپردازیم، و برای جلوگیری از تکرار آن، رویکردی داشته باشیم. با آرامش نظر بدهیم و پاسخ بخواهیم، متخصص و عوام و . عقل‌های داشته و نداشتمان را روی هم بریزیم، راهکار درست و مناسب و نه خراب‌تر کن ماجرا را بیابیم، و برای پیشبرد آن، پیگیری همگانی داشته باشیم. فقط یک نمونه‌ی ساده را مثال می‌زنم که قابل فهم و البته مدنظر و توجه همه نیز بوده و هست، همان مسئولین خرد و کلانی که درست یا غلط به باد انتقاد شدید و خفیف می‌گیریمشان، تنها در این مدت بحران مسئول نبوده‌اند. در زمان انتخاب آن‌ها به هر چیزی توجه می‌کنیم جز آنچه باید، و فقط در هنگامه حادثه نیز دنبالشان می‌گردیم، و بعد دوباره گرد فراموشی است که بر خاطره‌ها می‌نشیند. اگر کسی دنبال پیگیری بعد از ماجرا هم برود، دیگر افکار و اذهان مدعیان عموم، حوصله‌ی پرداختن به این موارد را ندارد، چرا که حوادث جدید برای داد زدن در پیش است. آن‌هایی هم که توجه دارند و همچون شخص شخیص ریش قرمز، توهم تنها عقل کل موجود در آفرینش بودن را دارند، فقط به گفتن یک جانبه‌ی افکار خود عادت کرده‌اند، و نه به بحث همه‌جانبه برای رسیدن به یک نظر جامع و کامل .، و بیشتر پرسشگر هستند تا پاسخ‌جو (!).

ریش قرمز


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خوشمزه ترین مزه ها همه چیز در مورد تدریس خصوصی موفقیت Tom پرورش ماکیان فاخته پرواز مبلغ سایت های مورد علاقه خودم Carl پگاسوس گراف | گرافیک با چاشنی عشق